22 شهريور 1389 / 4 شوال 1431 / 13 سپتامبر 2010


 

 
حافظ محمد يوسف سَديدي ازاستادان خوشنويسي پاكستان در لاهور درگذشت. وي درسال1920ميلادي درچكوال بدنيا آمد و درنوجواني هنرخوشنويسي و خطاطي را نزد استاداني چون محمد شريف و تاجُ الدّين زرّين قلم آموخت. عمده ترين كاراستاد سديدي درزمينه اين هنر، خوشنويسي كتيبه هاي مينيارپاكستان درلاهوراست كه ازجمله آثارملي هنري اين كشورنيزبه شمارمي رود. ازاين هنرمند و استاد خوشنويسي كتابي با عنوان «تعليمُ النَّسخ» به يادگارمانده كه درآن با زباني ساده و بسيار روان خوشنويسي را به هنرجويان تعليم داده است.
 
آيت‏اللَّه حاج ميرزا ابراهيم بن حسين خويي معروف به علامه خويي در حدود سال 1210ش (1247ق) در شهر خوي به دنيا آمد. وي پس از طي مقدمات و سطوح، راهي حوزه علميه نجف اشرف شد و در محضر عالماني همچون شيخ مرتضي انصاري و سيدحسين كوه كمره‏اي، به مدارج والايي در علم دست يافت. علامه خويي همچنين از استادان نام‏آوري همچون شيخ محمدحسين كاظمي و شيخ مهدي نجفي كاشف الغطا، روايت مي‏كرد. او داراي جود و بخشش و علوّ طبع و مناعت نفس و انفاق في سبيل‏اللَّه بود و ثروت قابل توجهي كه از پدرانش به او رسيده بود در راه خدا انفاق كرد. از اين عالم رباني آثار متعددي بر جاي مانده كه حاشيه بر رسائل شيخ انصاري، شرح نهج‏البلاغه موسوم به الدُّرَّةُ النّجفيه و شرح چهل حديث از آن جمله است. علامه خويي در زمان خود، به عنوان مجتهد بزرگ شهر، مورد احترام فوق‏العاده مردم بود و افراد در مسائل گوناگون به ايشان رجوع مي‏كردند. حاج ميرزا ابراهيم خويي سرانجام در بيست و دوم شهريور 1286ش برابر با ششم شعبان 1325ق در جريان مربوط به حوادث مشروطه در هفتاد و شش سالگي در خوي به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
 
مهدي قلي هدايت معروف به مُخبر السَّلطنه در سال 1243 ش در تهران به دنيا آمد. وي پس از اتمام دورس خود در دارالفنون، به رياست گمرك و پست آذربايجان رسيد و پس از مدتي به عنوان مترجم آلماني در دربار مظفرالدين شاه مشغول به كار گرديد. مهديقلي پس از صدور فرمان مشروطه به وزارت علوم رسيد و پس از حضور در چند كابينه و سپس به توپ بستن مجلس، به اروپا گريخت. وي وقتي پس از عزل محمد علي شاه به ايران آمد به حكومت آذربايجان فرستاده شد ولي بر اثر مخالفت با ستارخان و باقرخان، بار ديگر به اروپا فراري شد. مهديقلي هنگامي كه به ايران بازگشت پُست‏هاي متعددي را بر عهده گرفت كه ولايت آذربايجان يكي از آن‏ها بود و شهادت شيخ محمد خياباني و چند قيام محلّي ديگر در آن زمان اتفاق افتاد. وي پس از كودتاي سيد ضياءالدين طباطبايي، بارها به وزارت‏هاي مختلف دست يافت و سپس به رياست ديوان عالي كشور رسيد. در خرداد 1306 كه مستوفي الممالك از رياست دولت كناره‏گيري كرد، قرعه فال به نام مخبرالسلطنه هدايت افتاد و او به صدراعظمي دست يازيد. در دوران نزديك به شش سال و نيم نخست وزيري مخبرالسَّلطنه، پايه‏هاي ديكتاتوري رضاخان پهلوي استوار شد و پس از مدتي، وي همچون غلام حلقه به گوشي بود كه فقط دستورات شاه را بدون چون و چرا اجرا مي‏كرد. سرانجام دوران او سپري شد و در شهريور 1312 از كار بر كنار گرديد. به اين ترتيب پرونده سياسي و اداري حاج مهديقلي هدايت كه در دوران پنج پادشاه، مصدر مشاغلي بود بسته شد و از آن پس كاري به وي ارجاع نگرديد. سرانجام وي در 22 شهريور 1334ش در 91 سالگي درگذشت. مهديقلي هدايت نزديك به پنجاه سال در صحنه سياسي ايران بازيگري كرد و علاوه بر كسب صدارت عظمي، به چهارده بار وزارت، چهار بار استانداري، يك بار رياست ديوان عالي كشور و نيز نمايندگي مردم تهران در مجلس نيز دست يافت.
 
طاهريان اولين سلسله‏ي حكومتي در ايران پس از اسلام هستند كه در اوايل قرن سوم هجري در خراسان قدرت يافتند. تشكيل دولت طاهري در خراسان ناشي از ضعف و گرفتاري عمومي خلفاي عباسي در اين زمان بود. با آن كه خلفاي عباسي از طاهريان حمايت مي‏كردند ولي يعقوب ليث تنها با پشتوانه‏ي شمشيرزنانِ سيستاني بر طاهريان پيروز شد و خليفه را مجبور به تأييد خود نمود. اين تاييد ناشي از پيروزي‏هاي پي‏درپي يعقوب ليث صفاري در شرق ايران بود. همچنين پس از فتح كابل توسط يعقوب و ارسال غنايم بسيار براي خليفه‏ي عباسي، از جانب خليفه، حكومت بلخ و طَخارستان به وي واگذار شد. با اين قدرت‏گيري يعقوب، او در شوال 259 ق، نيشابور، پايتخت حكومت طاهريان را فتح كرد و به حكومت پنجاه ساله‏ي ايشان بر ايران خاتمه داد.
 
محمد بن حسن دار قطني عالم واديب قرن چهارم، از قاريان و مفسرين مشهور قرآن در عصرِ خود بود. دار قطني بيشتر عمر خود را در راه تاليف آثار علمي سپري كرد. المُعجَمُ الكبير، المناسك و المَوضِع في معاني القُرآن از جمله تاليفات اوست.
 
سيدمحمددلداري، تحصيلاتش را نزد پدر و ديگر علماي آن عصر آغاز كرد و پس از سال‏ها كسب دانش در علوم مختلف ديني، به تاليف كتب ارزشمندي همت گماشت. از جمله آثار او كه متجاوز از چهل جلد است، مي‏توان به كتاب عِمادُ الاجتهاد در علم فقه اشاره كرد.
 
آيت اللَّه سيدعبدالحسين لاري در صفر سال 1264 ق در لار به دنيا آمد. بعد از اتمام دوره‏ي مقدماتي و سطح، راهي نجف اشرف گرديد و در درس ميرزاي بزرگ شيرازي حاضر شد. وي علاوه بر اخذ اجازه‏ي اجتهاد از استاد، از آيات عظام محمدحسين كاظمي، فاضل ايرواني، لطف اللَّه مازندراني و ملاحسينقلي همداني نيز گواهي اجتهاد دريافت كرد. آيت اللَّه لاري به دستور آيت اللَّه شيرازي جهت هدايت و رهبري مردم خطه‏ي فارس به لارستان رفت. ايشان در اولين گام، حوزه‏ي علميه‏ي لار را تاسيس نمود و به نشر احكام اسلامي همت گماشت. حضور مجتهد مقتدري مانند آيت‏اللَّه لاري، باعث كم نفوذ شدن مبلغان مسيحي و انزواي آنان گرديد. ضبط و ثبت اموال حاكم دست نشانده، احداث كارخانه‏ي اسلحه سازي، آموزش نيروهاي نظامي و امتناع از پرداخت ماليات به دولت مركزي، گام‏هاي مهمي بود كه به رهبري آيت اللَّه لاري جهت ايجاد ملت اسلام برداشته شد. قيام ايشان در حمايت از مشروطه‏خواهان شيراز و رويارويى با نيروهاي دولتي و نيز همكاري بادليران تنگستان در مقابله با متجاوزان انگليسي از جمله فعاليت‏هاي آيت اللَّه لاري در راه استقلال مردم و اعاده‏ي شرافت اسلامي مي‏باشد. از آيت‏اللَّه لاري حدود چهل اثر فقهي، كلامي، فقهي - سياسي، اصولي و... به يادگار مانده است. اين عالم مجاهد سرانجام در 86 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در شهرستان جَهرم به خاك سپرده شد. آرامگاه ابدي وي در جهرم، معروف به مقبره‏ي "آقا"، زيارتگاه پيروان خاندان عصمت و طهارت و فرزندان جهاد و شهادت است.
 
نبرد منصوريه درادامه جنگهاي صليبي ميان مسيحيان و مسلمانان آغازشد. سَن لويي شاه فرانسه كه قصد تسخيرمصر را داشت اين پيكارتاريخي را درمكاني به همين نام آغازكرد. درنبرد منصوريه مسيحيان ازسپاهيان مسلمان مصري به فرماندهي صلاحُ الدّين ايّوبي شكست خوردند. درپايان اين جنگ سن لويي به اسارت مسلمانان درآمد و دركاخ لوكن كه امروزه بصورت موزه درآمده است زنداني شد.
 
اوليوركرامول سياستمدار و نخستين رئيس جمهورانگلستان در 59سالگي درگذشت. او هنگاميكه نماينده مجلس بود به علت مخالفتهاي پي درپي با شارل اول شاه انگليس به چوبه دارسپرده شد. كرامول ازسال1649ميلادي بطور غيررسمي و ازسال1653ميلادي بطوررسمي زمامدارانگلستان شد. دوران حكومت او 9سال بطول انجاميد و پس ازاو پسرش رئيس جمهور شد ولي به سبب بي كفايتي ازقدرت بركنار شد. مجدداً رژيم سلطنتي درانگلستان برقرارشد.
 
مسكو مهمترين شهرروسيه بعد ازجنگ تاريخي «مسكوآ» به تصرف نيروهاي فرانسه درآمد. مارشال كوتوزوف فرمانده كل نيروهاي روسيه ازمسكو دفاع مي كرد و بعد ازشكست روسها و كشته شدن40000نفر، فرانسويها مسكو را تصرف كردند. روسها بدنبال ورود نيروهاي فرانسوي به شهر كليه انبارهاي آذوقه مسكو را آتش زدند تا دشمن نتواند ازآنها استفاده كند و همين امر موجب بروز حريق تاريخي اين شهرشد.
 
خسروپرويز پادشاه ساساني در چند لشكركشي متوالي، بين‏النهرين، سوريه، فلسطين، مصر و آسياي صغير را تسخير كرد و فتوحات خود را تا استانبول فعلي گسترش داد. در سال 591 م، طي قراردادي بين خسرو پرويز و امپراتوري روم، صلح برقرار شد اما خلع و قتل امپراتور حامي خسرو، دست او را در يورش به قلمرو روم باز كرد. بدين ترتيب از پنجم ژانويه سال 603 م جنگ‏هاي 24 ساله ميان دو كشور آغاز شد. سپاه ايران در سرزمين روم فتوحات قابل توجهي كردند تا آنجا كه بيزانس يا روم شرقي، تقريباً تمامي متصرفات خود را از دست داد. بدين ترتيب قلمرو خسرو پرويز به حدود قلمرو هخامنشيان رسيد، اما جنگ، طولاني شد و لجاجت خسرو براي ادامه آن، بيزانس را آماده تلافي كرد و از سال 627 حملات تعرضي بيزانس آغاز شد. در اين جنگ، آذربايجان ويران و غارت گرديد و سپاه بيزانس بين النهرين را گرفت. خسرو پرويز به تيسفون گريخت، اما پيشنهاد صلح را رد كرد. در اين ميان خسروپرويز (كه به علت پاره كردن نامه پيامبر اكرم(صلي الله عليه واله) مورد نفرين آن حضرت قرار گرفته و از هم گسستن حكومتش توسط آن حضرت خبر داده شده بود) پي‏درپي از روم شكست خورد. پس از مدتي با شورش مردم و ارتش ايران، خسروپرويز از قدرت خلع و محبوس و سپس كشته شد.
 
هفتمين مرحله از جنگ‏هاي صليبي در اوت سال 1248م آغاز گرديد و در جريان آن، پادشاه فرانسه كه سه سال در پي تدارك اين جنگ بود به سوي قبرس به حركت درآمد و پس از توقفي چند ماهه، به سوي مصر حركت كرد. پادشاه فرانسه بر اين باور بود كه مصرْ كليدِ بيت‏المقدس مي‏باشد. بنابراين با نيرويى كه نزديك به يك‏صد و بيست كشتي بزرگ آن‏ها را منتقل مي‏ساخت، در ژوئن 1249م به منطقه دمياط واقع در شمال مصر رسيد و آن جا را تصرف نمود. در اين زمانْ نيروهاي صليبي با پنجاه هزار سرباز قصد تسلط بر قاهره را داشتند اما سپاهيان مصر در شهر منصوره كه به شهر دمياط نزديك بود اردو زدند و با تاخت و تاز و حملات پراكنده خود، امنيت و آسايش اردوگاه صليبي را بر هم زدند. چندي بعد از اين نبرد كه در 13 سپتامبر 1250م به وقوع پيوست، لشگر مصر موفق شد راه تداركاتي صليبي‏ها از طريق دريا را قطع نموده و آن‏ها را در محاصره قرار دهد. اين وضعيت موجب گرديد تا سپاهيان صليبي در قحطي شديد و انواع بيماري‏هاي واگيردار گرفتار آيند. در نتيجه، فرماندهي صليبي مجبور به تسليم شده و سلاح‏هاي خود راتحويل دهند. پادشاه فرانسه كه بيمار و اسير بود، در صلح نامه‏اي كه با مصري‏ها امضاء نمود، پذيرفت تا با پرداخت غرامت، خود و سربازانش را آزاد نمايد. به اين ترتيب مرحله هفتم جنگ‏هاي صليبي با پيروزي مسلمانان خاتمه يافت.
 
بعد از جنگ‏هاي چهارگانه اعراب و اسرائيل و عدم موفقيت كشورهاي عرب در حذف رژيم اسرائيل و نيز اوج‏گيري اختلافات در ميان سران اسلامي، طرح صلح با اسرائيل مطرح گرديد. دولت مصر به رهبري انور سادات در سال 1979م اين طرح را عملي نمود. چند سال بعد از آن، ياسر عرفات نيز سلاح را زمين نهاد و به جرگه مدافعان صلح با رژيم غاصب صهيونيستي پيوست. در همين راستا در سيزدهم سپتامبر 1993م توافق‏نامه سازشي بين ياسر عرفات رهبر سازمان آزادي بخش فلسطين و اسحاق رابين نخست‏وزير وقت رژيم صهيونيستي در واشينگتن به امضا رسيد كه به توافق غزّه - اَريحا، موسوم شد. در اين توافقنامه كه دو سال پس از آغاز گفتگوهاي به اصطلاح صلحِ اعراب و اسرائيل منعقد شد، سازمان آزادي‏بخش فلسطين و رژيم صهيونيستي، يك‏ديگر را به رسميت شناختند. هم‏چنين اين رژيم، پس از اخذ امتيازات متعدد از ياسر عرفات، موافقت كرد تا از 90 درصد از اراضي كرانه باختري رود اردن عقب‏نشيني كند و تا سال 1999م، پيمان‏هاي نهايي ايجاد يك دولت فلسطيني در محدوده نوار غزه تا شهرِ اريحا در كرانه غربي رود اردن را امضا كند. علاوه بر آن، براساس قرارداد غزّه - اَريحا، شهرك سازي صهيونيست‏ها در سرزمين‏هاي اشغالي نيز بايد خاتمه يابَد، زندانيان فلسطيني آزاد شده و مذاكره در مورد بازگشتِ آوارگان فلسطيني و تعيين خطوط مرزي آغاز گردد. علي‏رغم خوش‏بيني رهبرانِ سازمان آزادي‏بخش فلسطين، سرانِ رژيم صهيونيستي تقريباً به هيچ يك از تعهّدات خود در قرارداد غزّه - اَريحا پاي‏بند نماندند و در مقابل، نه تنها ياسر عرفات را به دادن امتيازات متعدد وادار كردند، بلكه با انعقاد اين قرارداد با وي، جبهه متحد اعراب را در مذاكرات با تل آويو، متفرق نمودند.